مردي كه دانشگاه امامصادق(ع) را بنيان گذاشت، براي تك تك دانشجويانش پدر بود، محرم بود و تا سالها بعد از فارغالتحصيلي رد مهر و همدلياش در زندگي آنها باقي ماند. براي همين هم اين روزها دانشآموختگان اين دانشگاه، احساس يتيمي ميكنند. چند نفر از دانشجويان شناختهشده سالهاي دور و نزديك دانشگاه امامصادق(ع) در يادداشتهايي خاطرات خود را از آيتالله مهدوي كني يا همان پدر معنويشان بازگو كردهاند.
بعيد است بشود از او عيب و ايرادي پيدا كرد
علي درستكار؛ كارشناس و مجري تلويزيون
من در دوران دانشجويي و تحصيل در دانشگاه امامصادق(ع) به شكل متفاوتي دانشجوي شر و شرآفريني بودم؛ هم آيتالله مهدوي كني را بهشدت اذيت كردم و هم دانشگاه را. اين ميزان شر بودن به حدي است كه فقط خودم و آگاهان از وضع آن دوره من ميدانند چطور بودم. بعد از آنكه به بلوغ فكر رسيدم و از آن حالات فاصله گرفتم، با رفتار محبتآميز آيتاللهمهدوي كني روبهرو شدم. چندبار از ايشان عذرخواهي كردم و ايشان قلبا من را بخشيدند. برخوردشان طوري بود كه من با ايشان احساس صميميت و رفاقت ميكردم. اينكه طوري رفتار كنيد كه طرف مقابلتان احساس كند خطاهايش را فراموش كردهايد و او را در زمره دوستان نزديك خود آوردهايد، مناعت طبع بالايي ميخواهد.
من بهعنوان كسي كه بهمدت ۲۸سال، يعني از مهرماه ۱۳۶۵ تا مهرماه ۱۳۹۳ با آيتالله مهدوي كني مانوس بودم، ايشان را بهعنوان شخصيتي شناختم كه بعيد است بشود از او عيب و ايرادي پيدا كرد. آنچه از دين ميدانستند، عمل ميكردند و ويژگي بارزشان صدق و راستي، دوري از تكلف و فروتني بود؛ به حدي كه جواناني كه از گوشه و كنار كشور چه به مدرسه مروي و چه به دانشگاه امامصادق(ع) ميآمدند، ميتوانستند بدون تكلف، به راحتي به ايشان نزديك شوند و با آيتالله مهدوي صحبت كنند، ايشان را نقد كنند، از ايشان پرسش كنند و تعامل داشته باشند.
نكته مهم ديگر، انتخاب خط زندگي آيتالله مهدوي كني بود. ايشان با توجه به جايگاهي كه نزد شخص اول مملكت چه در زمان حيات امامخميني(ره) و چه در زمان مقام معظم رهبري داشتند، هيچگاه از موقعيت خود بهرهبرداري نكردند و تنها خط آموزش و تعليم و تربيت را در پيش گرفته و بدون آنكه تصميم سازمان يافتهاي براي به كارگيري فارغالتحصيلان دانشگاه امامصادق(ع) در نظام داشته باشند، به پرورش نيروهاي قابل و شايستهاي براي اداره امور كشور روي آوردند.
ايشان هميشه طوري با دانشجويان برخورد ميكردند كه حس بلوغ، محترم بودن و اهميت داشتن به ما ميدادند. مردم در مراسم تشييع و تدفين آيتاللهمهدويكني ارادتشان را به ايشان نشان دادند. حتي به ياد دارم كه در دوره اصلاحات، يكي از اصلاح طلبان تندرو درباره آيتاللهمهدويكني گفت: همه ايران بايد بهخاطر تأسيس دانشگاه امامصادق(ع) قدردان آيتاللهمهدويكني باشند؛ دانشگاهي كه در آن به ما حريت را ميآموختند، نه شخص محوري و جناح محوري را.
همهچيز از همين يك ذرهها شروع ميشود
فريد الدين حداد عادل؛ استاد گروه فلسفه دانشگاه آزاد
دانشجوي ترم چهارم يا پنجم دانشگاه امامصادق(ع) بودم كه تصميم گرفتم وارد بازار كار شوم. بهدليل مشغلههايي كه برايم ايجاد شده بود، نتوانستم به اندازه سابق روي درسهايم متمركز شوم و همين باعث شد معدلم كمي افت كند. در همان روزها آيتاللهمهدوي كني را بعد از نماز جماعت زيارت كردم و ايشان از اوضاع درسي پرسيدند. من گفتم اوضاع بد نيست. گفتند اين جوابي كه ميدهي نشان ميدهد اتفاقي افتاده و اوضاع آنقدرها هم رو به راه نيست. برايشان گفتم كه امسال مشغول كار بودم و همين، يك ذره روي درسهايم تأثير گذاشته است. پاسخ ايشان جالب بود. گفتند همهچيز از همين يك ذرهها شروع ميشود؛ هم شكست و هم موفقيت. همهچيز را جدي بگير تا به همان نتيجهاي كه ميخواهي برسي.
دانشجويان آيتالله مهدوي كني از ايشان، مقيد بودن و منضبط بودن و جديت را آموختهاند. ايشان همچنين دانشجويانشان را به انجام كارهاي عمقي در حوزه اخلاق توجه ميدادند؛ كارهايي كه داراي اثرات درازمدت باشد و ضعفهاي كشور را برطرف كند. كلاس اخلاق آيتالله مهدوي كني طبق برنامه مشخصي پيش ميرفت. كلاس در يك فضاي ديني و با موضوع يك حديث شروع ميشد و در ادامه، به مباحث اجتماعي و مبنايي ختم ميشد. ايشان دانشجويان خوب دانشگاه را تشويق ميكردند كه به لباس روحانيت دربيايند و كارهاي تبليغي، فرهنگي و آموزشي زيرساختي انجام دهند، نه اينكه با انگيزه منصب و جايگاه اجتماعي و سياسي سراغ تحصيل بروند.
آيتالله مهدوي كني اگرچه در عرصه سياست بسيار ثابت قدم بودند و عزم جدي داشتند اما در دانشگاه فضاي آكادميك حاكم بود. يادم ميآيد در دورهاي يكي از اساتيد علوم سياسي دانشگاه امامصادق(ع) فردي با سواد بود كه تقيد ديني چنداني نداشت و اين موضوع برخي از دانشجويان را ناراحت ميكرد. اما پاسخ آيتاللهمهدوي كني در مقابل اعتراض دانشجويان اين بود كه ايشان بهعنوان استاد، علم و دانش و نظر شخصياش را ارائه ميدهد و شما وظيفه داريد بشنويد و استدلال كنيد و به تحقيق بپردازيد. حتي اگر اعتقادات مذهبي او را قبول نداريد، اين وظيفه شماست كه با استدلال با اين استاد مواجه شويد. مدتي بعد متوجه شديم كه به اين استاد واحدي براي تدريس ارائه نشده است. گفتيم ما كه گفته بوديم اين استاد مذهبي نيست و بهتر است در اين دانشگاه تدريس نكند. ايشان گفتند توقف همكاري با اين استاد بهدليل سطح مذهب و اعتقادات ايشان نيست بلكه بهخاطر آن است كه در يكي از كلاسها درباره مقام ائمه صحبتي كرده كه در شأن ائمه نبوده و بهدليل اين اهانت با ايشان قطع همكاري كرديم؛ يعني نگاه آيتاللهمهدوي كني اين بود كه تا وقتي بحث علمي و نظري در دانشگاه حاكم باشد، جاي استاد در دانشگاه است اما وقتي به مقدسات ديني اهانت شود، دانشگاه اين رفتار را تحمل نميكند.
به كار با جوانان اعتقاد جدي داشت
محمد الهياري فومني؛ مديركل سابق اداره كتاب وزارت فرهنگ و ارشاد
بهعنوان يك دانشآموخته دانشگاه امامصادق(ع) در محضر آيتالله مهدوي كني، قصد دارم در حد بضاعت به 2نكته درباره ايشان اشاره كنم. آن هم از باب احساس تكليف و اداي دين، هر چند اندك اما اميدوارم شاگردي كرده باشم و خداوند بر علو درجاتشان بيفزايد.
نكته اول «وسعت نظر علمي» آن بزرگوار است. در كلاسهاي دانشگاه معمولا ايشان برخي اساتيد را براي تدريس دعوت ميكردند كه يا به دلايل مختلف در دانشگاههاي ديگر كشور تدريس نداشتند يا به لحاظ گرايشهاي فكري و سياسي شايد توقع نميرفت در دانشگاه امامصادق(ع) تدريس كنند. حضرت آيتالله مهدوي كني در كلاسهاي اخلاق روز شنبه و در نمازهاي جماعات يا مناسبتهايي كه در ميان دانشجويان حاضر بودند با اين پرسش مواجه ميشدند كه چرا برخي اساتيد را به دانشگاه دعوت ميكنند؟ و همواره پاسخ متبسمانه و حكيمانه ايشان اين بود كه شما دانشجويان از سواد علمي آن اساتيد بهره ببريد و هر جا هم كه حرف يا استدلال مقابلي براي آن اساتيد داريد با رعايت اصول علمي و در چارچوب كلاس مطرح كنيد و قرار نيست همه گفتههاي اساتيد را بهصورت مطلق بپذيريد. به واقع اينگونه بود كه فضاهاي بحث و چالش علمي و جدي در ميگرفت و دانشجويان به كرّات در محيط خوابگاه هم مشغول مباحثه و تحقيق براي يافتههاي علمي جديد بودند كه به استاد ارائه كنند. اين روحيه مباحثه، جدل و استدلال مهمترين ويژگي دانشجويان دانشگاه امامصادق(ع) بود كه همه اساتيد مدعوي كه در دانشگاههاي ديگر غيرامامصادق(ع) نيز تدريس داشتند بر آن صحه گذاشته و آن را وجه مميزه دانشجويان اين دانشگاه با ساير دانشجويان دانشگاههاي ديگر ميدانستند و اين از بركت وجود و شخصيت ارزشمند آيتالله مهدوي كني بود.
نكته دوم اعتماد و اعتقاد ايشان بهكار با جوانان بود. همگي بهخاطر دارند در سالهاي نه چندان دور مراسم سالروز تأسيس دانشگاه امامصادق(ع) كه مصادف بود با ميلاد امام جعفر صادق(ع) با حضور اقشار مختلف مردم در پاركينگ دانشگاه برگزار ميشد. در سالهاي اخير و به اقتضاي شرايط جوي، اين مراسم به مسجد دانشگاه انتقال يافته است. سال ۷۷ بهدليل ازدحام جمعيت علاقهمند، ظاهراً در توزيع اقلام پذيرايي و شام نقصاني حاصل شده بود و شنيده بوديم ايشان بابت همراهي با جمعيت محدودي كه ممكن بود از صرف شام بازمانده باشند، وعده غذاي خود را ميل نكرده بودند. براي سال ۷۸ به درخواست ايشان براي مديريت بهتر و بهره بردن از همكاري دانشجويان دانشگاه، روابط عمومي دانشگاه از دانشجويان ورودي ۷۷ خواست كه اجراي برنامههاي مختلف مراسم از تشريفات و حضور مسئولين و مردم عزيز و پذيرايي را عهدهدار شوند. مجموعه قابلتوجهي از دانشجويان همورودي گردهم آمديم و به سرپرستي يكي از دانشجويان ديگر، تمامي كارها با جزئيات، قبل از روز مراسم، پيادهسازي و اجراي فرضي شد.
خاطرم هست روز مراسم بيش از 6 هزار صندلي چيده شده بود و تمام صندليها مملو از حضور علاقهمندان مكتب اهلبيت(ع) بود و برنامه با نظم و رعايت تمام اصول يك جشن عمومي بزرگ بهخوبي اجرا شد. در انتهاي مراسم از ايشان تقاضا شد به مخزن غذا و پذيرايي سري بزنند. ايشان ملاحظه كردند كه با كمترين اسراف و رعايت صلاح و صرفه همه حضار و مهمانان پذيرايي شدهاند، مهمانان رسمي و مسئولين، استقبال و بدرقه شدهاند و به شكل حداكثري رضايت همگان در اين مراسم معنوي حاصل شده است. خاطرم هست كه ايشان با آن لبخند صميمانه براي جوانان و دانشجويان جوان متصدي برنامه دعا كردند و در روزهاي بعد لوحي به امضاي حضرت ايشان تقديم دوستان شد.
با اين حال، وسعت نظر علمي ايشان و اعتقاد به جوانان و اينكه در آينده مملكت و نظام، اين جوانان هستند كه هر يك بايد در گوشهاي خدمت و اداي دين و تكليف كنند، تنها 2ويژگي از ويژگيهاي بيشمار و برجسته آن شخصيت علمي مبرز بود. اميد كه روش و مشي ايشان سرمشقي باشد براي همه تصميمگيران عرصههاي علمي و مديريتي و اجرايي كشور.
ارادت خاصي به امام حسن(ع) داشتند
محمدرضا برزويي؛ استاد دانشگاه امام صادق (ع)
روزهاي شنبه، ساعت 11 ظهر، زمان درس اخلاق آيتالله براي دانشجويان دانشگاه بود. درس اخلاق ايشان، «اخلاق عملي» بود كه از مباحث نظري سريع عبور ميكردند و به مباحث كاربردي در اخلاق ميپرداختند. ايشان بارها بحث «كنترل نفس» خصوصا مبارزه با «حب جاه و مقام» را به ما تذكر ميدادند. آيتالله اين مسئله را با عمل خود هم به ما آموختند. بعد از پذيرفتن و انتخاب ايشان به رياست مجلس خبرگان، با شناختي كه از اين انسان بزرگ كه واقعا مرد لحظههاي انقلاب بودند، تصميم ايشان را ناشي از بصيرت ايشان ميدانستيم ولي كمي نگران وضعيت جسميشان بوديم كه بار سنگين اين مسئوليت براي سلامتي ايشان شايد خوب نباشد. تا اينكه يكي از اساتيد دانشگاه (حجتالاسلام دكتر سعدي) خدمت آيتالله رسيد تا در اين مورد نظرشان را بپرسد. آيتالله فرموده بودند كه در اين مسئله احساس تكليف كردند و بر همين اساس به ميدان آمده بودند... ايشان همچنين فرموده بودند: «...بدانيد؛ والله انتخابم به رياست مجلس خبرگان، ذرهاي در نفس من تغيير ايجاد نكرده است». براي شاگردان، اين سخن، تكميلي عملي بر مباحث اخلاقي ايشان بود. وقتي يك فقيه و استاد اخلاق قسم ميخورد، معناي خاصي دارد كه عمق اعتقاد و مبارزه با نفس ايشان را نشان ميدهد. از ديگر موارد بصيرت آيتالله مهدوي كني ارادت وافر ايشان به امام حسن مجتبي(ع) بود. ايشان به تأسي از اين امام بزرگوار، كريم بودند و كريمانه رفتار ميكردند. هر سال پانزدهمماه مبارك رمضان، روز ولادت امام حسن(ع) در مسجد دانشگاه به تمامي نمازگزاران عيدي ميدادند و 3 روز پايانيماه صفر را كه ايام رحلت نبي مكرم اسلام(ص) و امام حسن و امام رضا (ع) است، مجلس روضه ميگرفتند. اين مسئله نيز عمق بصيرت ايشان را در توجه به غربت و مظلوميت امام حسن مجتبي(ع) نشان ميداد. در نهايت بايد اقرار كنيم كه بصيرت اعظم اين فقيه انقلابي (تاسيس دانشگاه امام صادق) با هدف تحول در علوم انساني و اسلامي، تلفيق دروس حوزوي و دانشگاهي و تربيت دانشآموختگاني در طراز انقلاب اسلامي بود كه ثمرات اين دانشگاه كم كم در حال شكوفا شدن است. هماكنون كه اين استاد اخلاق، فقيه بصير و مرد لحظههاي انقلاب در پيش ما نيست، بهتر ميتوانيم بگوييم كه بحق ايشان «سلمان انقلاب» بودند و اميدواريم كه ايشان در عالم ملكوت نيز به اين نظام اسلامي توجه داشته باشند تا به سلامت بهدست صاحب اصلي خود، حضرت وليعصر(عج) برسد.
به شكلي واقعي خودشان بودند
فاضل نظري؛ شاعر
شخصيت آيتالله مهدوي كني از 2جهت براي من جالب و جاذب بود. اول اينكه ايشان نوعي عزت نفس داشتند كه مخصوص خودشان بود. سربلند و بياعتنا به موضوعاتي مثل شغل و جايگاه و مقام و... كه بعضي از همروزگاران ما و ايشان حاضر بودند يا هستند به خاطرش هزينههاي مادي يا معنوي بپردازند؛ به اين معنا ايشان صداقت كامل و صريحي با اطرافيانشان داشتند و واقعيت را در پرده مصلحت و اقتضا نميپيچيدند. بهخصوص درباره دانشجوها و فارغالتحصيلهاي دانشگاه گاهي اظهارنظرهاي صريح داشتند و همين باعث رابطه صادقانه دانشجويان با ايشان ميشد. نكته دومي كه در شخصيت ايشان جلب توجه ميكرد، شوخ طبعي ايشان و مهربانيشان بود كه در كنار آن عزت نفس، مجموعهاي از حسنها و لطفها را در ايشان بهوجود ميآورد و از آيتالله كني شخصيتي كمنظير ساخته بود. در واقع بايد بگويم نسبت حاج آقاي مهدوي كني با دانشجويان، بهخصوص دانشجوهاي قديميتر نسبتي واقعا صميمي بود. ايشان مثل يك پدر براي فرزند يا حتي مثل برادر بزرگتر بودند. بهنظرم شناخت شاگردان ايشان از شخصيت آن بزرگوار بر اثر گذشت سالها تغيير چنداني نكرده است. اين شناخت روزبهروز عميقتر شده اما تغييري نكرده، چرا كه حقيقت ايشان هماني بود كه ديگران ميديدند و چيزي براي پنهانكردن نداشتند. ايشان به شكلي واقعي خودشان بودند. خدا ايشان را رحمت كند.
بعد از صد و بيست سال
حسين قربانزاده؛ سردبير روزنامه همشهري
براي دانشجويان و دانشآموختگان دانشگاه امام صادق(ع) مرحوم آيتالله مهدوي كني تصوير متفاوتي از ابعاد شخصيتي بيروني و ملي ايشان دارد. حضرت استاد براي ما نه رئيس بود و نه دبيركل؛ او در چشم ما فقط استاد بود آن هم استادالاساتيد.
براي من سخت است كه حضرت استاد را در اين نوشتار در قامت يك سياستمدار صادق و انقلابي صريح و عالم ديني تصوير كنم. ميدانم كه اين اوصاف برازنده استاد ما بوده اما دوست دارم او را همچنان از قاب كلاس اخلاق ساعت 11 روزهاي شنبه به ياد آورم؛ از همان دريچهاي كه آرام و متين و چه دلنشين سخن ميگفت. از همان روزهاي اول مهر سال 1376كه به تازگي انتخابات پرسروصداي رياستجمهوري سپري شده بود و او همچنان پرطراوت از ضرورت حضور اجتماعي و سياسي سخن ميگفت و در عين حال بر تقدم علمآموزي تأكيد ميكرد. حالا بعد از 17سال كه ياد آن روزها ميافتم حسرت ميخورم از آن آرامشي كه در دانشگاه به بركت حضور ايشان فراهم شده بود، از وسعت نظر ايشان كه تنوع اساتيد از طيفها و گرايشهاي مختلف به دانشگاه دعوت ميشدند و هيچگاه تنگنظري در اينباره وجود نداشت؛ چنانكه بسياري از دانشگاهيان خارج دانشگاه تعجب ميكردند كه فلان استاد هم در دانشگاه امامصادق(ع) تدريس ميكند. احاديث و روايات كلاس اخلاق با لحن دلنشين حضرت استاد همچنان در ذهن مانده است و تو گويي همين ديروز بود كه ايشان از شيطنتهاي دوره دانشجويي در كلاس اخلاق با شوخي و مطايبه متقابل پاسخ ميداد. حتما همه كساني كه پاي درس كلاس اخلاق حضرت استاد بودند اين تعبير مطايبهگونه حضرت استاد را بهخاطر دارند كه هرگاه ميخواست براي بعد از حيات به دانشجويان توصيه كند ميگفت انشاءالله بعد از صدوبيست سال كه من رفتم بهشت، شما...
اين روزها درباره ابعاد شخصيتي اين شخصيت ماندگار زياد ميگويند و مينويسند اما من همچنان دل در گرو درس اخلاق حضرت استاد دارم و چه دلگير است خيابان دريا كه ناخدايش را از دست داده و درختهايي كه حالا در دانشگاه نفسگير شدهاند و دوموسمي كه بيشتر از هر زماني حسرت فقدان حضرت استاد را ميخوريم دهه فاطميه و شبهاي قدر... خدايش بيامرزد.
نظر شما